کهن ترین پیوندهای ایران و بحرین
چکیده
پیوندهای تاریخی ایران با بحرین به سپیده دم تمدن ها در منطقه بین النهرین، حوزه خلیج فارس و دریای عمان باز می گردد. زمینه های این فرایند حتی از اعصار ما قبل تشکیل حکومت های آریایی نیز قابل اثبات می باشد. با تأسیس امپراتوری های قدرتمند آریایی، از ماد تا ساسانیان، تمامی کرانه ها و پس کرانه های شمالی و جنوبی خلیج فارس و مجمع الجزایر بحرین در حاکمیت مستقیم نظام اداری، سیاسی، اقتصادی، نظامی و تأثیرگذاری همه جانبه فرهنگی ایران قرار گرفت. هدف از این پژوهش، بررسی تاریخی روابط این بخش کوچک با سرزمین پهناور اصلی ایران در دوران باستان می باشد. بر این اساس بحرین همواره بخش لایتجزایی از واحد سیاسی و اداری ایران بوده است.مقدمه
بحرین، در حال حاضر یکی از کوچک ترین کشورهای خاورمیانه است که در حوزه جنوبی خلیج فارس واقع شده است. این کشور در مدار جغرافیایی 26درجه شمال و 50درجه و 33 درجه شرق قرار گرفته است. وسعت خاک مجمع الجزایر بحرین 760 کیلومتر مربع است. از این مساحت کوچک در حدود 400 کیلومتر مربع را زمین های بایر و بیابانی تشکیل می دهد. مرتفع ترین نقطه این جزیره، کوه الدخان با 122 متر ارتفاع است. اگر به صورت کلی بحرین را مورد بررسی قرار دهیم، این کشور مجمع الجزایری متشکل از 33 جزیره کوچک است. طول خطوط ساحلی بحرین در حدود 161 کیلومتر است. بحرین از طریق پل ملک فهد به عربستان متصل شده است. بین ساحل غربی قطر، رأس ام حیش، و ساحل جنوبی جزیره منامه، جزیره اصلی بحرین، حدود 27 کیلومتر فاصله است و جزایر حوار بحرین در 1/5 کیلومتری سواحل قطر قرار دارند.پایخت بحرین شامل سه جزیره اصلی المنامه و المحرق و الستره است. المنامه بزرگترین جزیره این کشور و پایتخت آن نیز محسوب می شود. این کشور دارای پنج استان و 14 شهر است.
جغرافیای انسانی و اقتصادی و تاریخی
براساس آمار منتشر شده در جولای 2010 جمعیت بحرین حدود یک میلیون و 214 هزار و 705 نفر است که از این میزان حدود 236 هزار نفر را اتباع خارجی حاضر در این کشور تشکیل می دهند. زبان رسمی مردم بحرین عربی است؛ اما زبان های انگلیسی و فارسی نیز در این کشور رواج دارد. دین رسمی بحرین اسلام است. 81 درصد جمعیت این کشور را مسلمانان شیعه و سنی، 9 درصد مسیحی و 10 درصد باقی مانده را دیگر ادیان تشکیل می دهند. حدود 70درصد مسلمانان این کشور شیعه هستند. حوزه علمیه این کشور نیز از حدود 400 سال پیش تاکنون به فعالیت مشغول بوده است؛ حتی در برهه هایی از حوزه های علمی مهم شیعه بوده و علمای معروف و متنفذی از میان شیعیان بحرینی برخاسته اند. مهم ترین معادن بحرین نفت و گاز است. ذخایر نفت آن محدود ست و بیشتر نفت پالایشگاه آن (در جزیره ستره) با لوله از عربستان سعودی وارد می شود. از صنایع جدید، کارخانه ذوب و ساخت ورقه های آلومینیم (آلبا)، کارخانه تهیه کود شیمیایی و مجتمع پتروشیمی دارد. در دهه هشتاد قرن پیشین میلادی (1369-1359ش) احداث کارخانه های آهن، فولاد و تولید گاز آن به پایان رسید. همچنین کارگاه های تعمیر کشتی های بزرگ اقیانوس پیما در بحرین احداث شده است و در اسکله های آن کشتی های پانصدهزار تنی می توانند پهلو بگیرند. از صنایع دستی دارای صنایع ظریف و ساخت کشتی های کوچک است. دامداری و زراعت بحرین محدود است. پرورش اسب و شتر در آنجا رواج دارد. اراضی مزروعی آن به حدود 12،155 هکتار می رسد، و زراعت عمدتاً در حاشیه شمال شرقی آن صورت می گیرد. محصولات عمده آن میوه، انواع سبزی و علوفه است. صید ماهی و میگو در بحرین انجام می گیرد و میگوی آن صادر می شود. این کشور دارای بیابان های هموار فراوان و بدون موانع طبیعی است. تابستان های بحرین بسیار گرم و مرطوب و زمستان های آن معتدل و مطلوب است.سرزمین بحرین تاریخی، از دو بخش کرانه ای و جزیره ای تشکیل می شده است.
1- بحرین کرانه ای که بخش اصلی و پهناورتر سرزمین بحرین باستانی و تاریخی را تشکیل می دهد، سرزمینی است که سرتاسر سواحل غربی خلیج فارس را در بر می گیرد و از خلیج کاظمیه در جنوب بصره تا محل تلاقی شبیه جزیره قطر به جزیرةالعرب امتداد می یابد. به عبارت دیگر، سرزمین بحرین کرانه ای (ساحلی) از شمال به بصره و از جنوب به ربع الخالی و از مغرب به بیابان های یمانه و از مشرق به آب های کرانه ی غربی خلیج فارس محدود می شود.
بحرین کرانه ای (ساحلی) را در عصر هخامنشیان به نام معروف ترین بندر آن «گرا» می خواندند و شاید هم پیش از آن، ایرانیان عیلامی (انشانی)، همین نام را با اندک تفاوت در ریخت و تلفظ کلمه، برای آن به کار می بردند. از عصر شاهنشاهی اشکانی، به تدریج نام «گرا»ی این سرزمین به «هگر» تبدیل شد و به دوران شاهنشاهی ساسانی، نام هگر همچنان معرف بحرین کرانه ای بود. در آغاز شاهنشاهی ساسانی، بندر معروف «پنیات اردشیر» (بنیاد اردشیر -بتن اردشیر)، در بحرین کرانه ای، روبروی مجمع الجزایر بحرین ساخته شد. عرب ها، هگر را «هجر» و پنیات اردشیر را «خط» می خواندند. بر پایه روایات موجود مربوط به زمان دعوت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) معلوم می شود اطلاق نام بحرین بر این سرزمین از پیش از اسلام مرسوم بوده است. استاد فقید مرحوم محمد محیط طباطبایی در بحث مربوط به وجه تسمیه بحرین می گوید «بحران» یا بحرین مثنای بحر، به معنی دریا، نیست، بلکه صفت منسوب به بحر است و «ان» پسوند بحر، همان «ان» نسبت فارسی است، وی معتقد است لفظ بحران به معنای بحری یا دریایی است.
2- بخش جزیره ای بحرین، متشکل از مجمع الجزایری است که در دهانه خلیج «سیلوا» و در فاصله بیست مایلی شرق بحرین کرانه ای و هجده مایلی ساحل غربی شبه جزیره قطر قرار گرفته است. این مجمع الجزایر در عصر ساسانی به نام جزیره ی اصلی و بزرگتر این مجموعه «شماهیگ» خوانده می شد. عرب این نام را معرب ساخته «مسماهیج» می گفت و «سماهیج» مخفف آن است. این نام در عصر اسلامی به «اوال» تغییر یافت و تا قرن نهم هجری در منابع اسلامی، از جزیره اصلی و به تبع آن، از این مجمع الجزایر، بیشتر با همین نام یاد شده است. استاد محیط طباطبایی، «اوال» را مشتق از دو ریشه پارسی «آو» یا آب و «ال» نسبت می داند. مانند «ان» در آبان که معنای «آبی» را افاده می کند. همچنین ایشان در تشریح معنای لفظ «منامه»، آن را مشتق از منابه و مینابه و میانابه می داند. وجود چشمه های فراوان آب شیرین در مجمع الجزایر بحرین و نیز در بحرین کرانه (منطقه الحسا و قطیف) که حتی از درون آب شور دریا، در نزدیک سواحل کم عمق مجمع الجزایر بحرین، این چشمه های آب شیرین به بیرون فوران می کنند، این معنا را تأیید می کند.
سرزمین بحرین در تقسیمات جغرافیایی سیاسی و تشکیلات اداری ایران، از عصر شاهنشاهی هخامنشی تا اوایل دوره صفوی شامل هر دو بخش بحرین کرانه (ساحلی)و مجمع الجزایر بحرین می شد و این دو بخش در مجموع یک واحد سیاسی و اداری را تشکیل می داد و مانند تمامی سواحل جنوبی و جزایر خلیج فارس تابع ایالت فارس بود. اما از سال 1551 میلادی (930خورشیدی یا 958 هجری قمری) که نیروهای امپراتوری عثمانی بحرین کرانه ای را به تصرف در آوردند، بخش ساحلی آن از بخش جزیره ای جدا گردید. از همین زمان هم آنچه به نام بحرین در تاریخ ایران از آن یاد می شود، تنها شامل بخش جزیره ای بحرین تاریخی، یعنی مجمع الجزایر بحرین می باشد.
تاریخ بحرین
1. هزاره های پیش از میلاد
مراکز تمدنی ایران داخلی و مناطق پسابندر آن در هزاره های پیش از میلاد، با کرانه های شمالی و جنوبی خلیج فارس و دریای عمان، بین النهرین و سرزمین دوردست ماوراء آبها، ارتباط و شناخت تنگاتنگ اقتصادی و فرهنگی داشتند. سیکل کاشان، شهداد، تل ابلیس و تپه یحیی کرمان، شهر سوخته سیستان، بمپور، جیرفت و جلگه هلیل رود از این جمله اند:دیلمون (تیلمون اکدی، نی دوک آشوری) (1) که امروز آن را با محدوده مجمع الجزایر بحرین تا جزیره فیلکه کویت مطابقت می دهند، (2) یکی از کانون های اصلی تجاری و بازرگانی دریایی خلیج فارس در ادوار کهن محسوب می گشت. در فرایند به هم پیوسته مبادلات بازرگانی، دیلمون نزدیک ترین کشور به منطقه بین النهرین، عراق و ایران به شمار می رفت. (3) دیلمون با داشتن آب شیرین، خاک حاصلخیز و ویژگی های مناسب طبیعی می توانست واسطه ای برای تجارت میان تمدن های شرق و غرب آسیا و آفریقا باشد. در اسطوره های بهشت و عصر توفان مردم سوم، دیلمون سرزمینی دلنشین و فرح بخش برای زندگی و مورد توجه خدایان نشان داده شده است.
دیلمون مرکز صادرات کالاهایی چون طلا و نقره، وسایل آرایشی به ویژه سرمه، احجار، الوار و محصولات زراعی به دیگر نقاط خلیج فارس بود و به صید و تجارت چشم ماهی یا مروارید نیز شهرت داشت. تجارت چوب از دیلمون از زمان حکومت اورناسه سومری رونق داشته است. (4) گویا بیشتر محموله های چوب و الوار از مناطق جبل الاخضر عمان و هندوستان می آمده است.
در پایان سلسله سوم اور و دوره ایسین و لارسا به کتیبه های گوناگون در ارتباط با اوضاع اقتصادی خلیج فارس و دیلمون برخورد می کنیم. همچنین در کتیبه هایی که از معبد الهه نین گل به دست آمده، به سفرهای دریایی دیلمون اشاره شده است. این تاجران دریانورد، پارچه ها و کالاهای زراعی بین النهرین را به دیلمون منتقل و در آنجا با کالایی چون مس، سنگ های ساختمانی، طلا و نقره، احجار کریمه از جمله لاجورد، مهرهای سنگی و عاج آلات معاوضه می کردند. دوره پادشاهان لارسا، گونگونوم، آبیسار و سوموایلوم (1886-1932پیش از میلاد) و ریم یسن(1763-1822پیش از میلاد) اوج تجارت و مبادلات اقتصادی دیلمون با کرانه های شمالی خلیج فارس بود. (5) بازرگانان شبه قاره هند در مسیر حرکت از بنادر اقیانوس هند به دریای عمان و سپس سواحل شمالی خلیج فارس و ایران داخلی، در دیلمون به باراندازی و بارگیری کالا می پرداختند. (6) ثروت ناشی از تجارت دریایی سبب شد مردم عادی دیلمون نیز دارای معابد با شکوهی شبیه به زیگورات های بین النهرین و گورهای برجسته و مقابر با شکوه شوند. وجود یکصد هزار گور قدیمی مربوط به هزاره سوم پیش از میلاد، این موضوع را نشان می دهد. (7)
اکتشافات باستان شناسان دانمارکی در سال های 1940 و 1953 تا 1957 میلادی در محدوده مجمع الجزایر بحرین به ویژه در روستای ابوعلی درجنوب غربی منامه، توانمندی اقتصادی دیلمون را در حوزه خلیج فارس باستان، روشن تر ساخته است. (8)
رونقش تجاری بندر دیلمون از حدود سال 1800 پیش از میلاد کاهش یافت. در نتیجه میزان مبادلات اقتصادی آن با شهرهای بین النهرین و کرانه های شمالی خلیج فارس و ایران نیز سیر نزولی پیمود. پس از سال 1800 پیش از میلاد، دیلمون (بحرین) برای سده های پی در پی رونق اقتصادی خود را به عنوان بازار عمده جهان باستان از دست داد. درگذر روزگار، صادرات این جزیره منحصر به محصولات زراعتی به ویژه خرما گشت. (9)
با پیدایش امپراتوری آشور و تمرکز اداری و سیاسی همراه با گسترش قلمرو ارضی و دریایی، تجارت دیلمون رونق دوباره ای یافت. (10)
اکتشافات باستان شناسی حضور عناصر ایرانی و تمدن های مجاور را در کرانه های شمالی خلیج فارس در هزاره های پیش از میلاد ثابت کرده است. (11)
با تشکیل دولت عیلام، تسلط ایرانیان بر راه های دریای از خوزستان تا لیان (شبه جزیره بوشهر) و ماورای آن تا کرانه های جنوبی خلیج فارس گسترش یافت. (12)
شوش مرکز امپراتوری عیلام از پایان هزاره پنجم و اوایل هزاره چهارم پیش از میلاد مرکز برخورد و تلاقی بحرین با جلگه ی بین النهرین و تمدن های فلات ایران بود. سفال های کشف شده در لایه های ششم تپه بمپور بلوچستان مربوط به دومین ربع هزاره سوم تا حدود سال های 1900 پیش از میلاد، نشان دهنده رابطه سواحل جنوب شرقی ایران با جنوب تنگه هرمز در دوره معروف به بربر در بحرین است. (13)
از لایه های گوناگون تپه یحیی کرمان مربوط به 3400 پیش نیز هزاران تکه از کاسه های سنگی با نقوش کنده کاری شده تزئینی و مهره های موسوم به مهره های خلیج فارس به دست آمده است. (14)
در شهر سوخته سیستان که در 3200 پیش از میلاد پایه گذاری شده و پایگاه اجتماعات انسانی در چهار دوره زمانی میان سال های 3200 تا 1800 پیش از میلاد بوده است نیز، آثار متعددی از روابط اقتصادی بحرین و کرانه های جنوبی خلیج فارس یافت شده است. (15)
در لایه بوم استقرار دوره دوم تپه هفت هزار ساله سیلک کاشان نیز صدفه های بزرگ تزئینی کشف شده است که خاستگاه آن سواحل خلیج فارس است. (16)
تمدن تل ابلیس کرمان از دیگر مناطق پس کرانه ای ایران در هزاره پنجم پیش از میلاد است که به حلقه ارتباطی شاهراه بزرگ دریای سیاه، سوریه، بین النهرین، بحرین، غرب و جنوب ایران تا هند و سواحل دریای عمان می پیوست.
مس و انواع سنگ ساختمان و احجار گرانقیمت چون لاجورد، عتیق، فیروزه و سنگ های موسوم به صابونی از مهمترین کالاهای تجاری صادراتی تمدن های ایران در هزاره های پیش از میلاد به بین النهرین، بحرین و مراکز تجاری جنوب فارس بود. (17)
2. عصر ماد
اقوام آریایی پس از مهاجرت به سرزمین اصلی ایران در بخش های عمده ای از مناطق ساحلی خلیج فارس و دریای عمان ساکن گردیدند، با این حال این مناطق تا روزگار تشکیل امپراتور هخامنشی غیرآریایی باقی ماند و ساکنان بومی عنصر غالب بودند. (18) آریایی ها از شرق به رود سند، از غرب به خلیج فارس و از جنوب به اقیانوس هند و دریای عمان نفوذ نمودند.با تشکیل دولت ماد، نخستین سلسله آریایی، خلیج فارس و دریای عمان به تدریج اهمیت بیشتری یافت. ایالت کوهستانی پارس (پرسیده باستان) در جنوب مادپارتاکنا قرار داشت و با اتصال به دره های کارون و کرخه، زمینه های دستیابی این دولت را به سواحل مهیا می ساخت. (19) بدین ترتیب نخستین گام ها برای ایجاد مرزهای دریایی جنوبی ایران که در طول تاریخ کمترین دگرگونی را بر خود دیده است، شکل گرفت.
پس از تثبیت پایه های دولت آریایی ماد، کشاکش های سیاسی و نظامی و علائق اقتصادی، دولتمردان هگمتانه را به استیلا و نظارت افزونتر بر سواحل و جزایر خلیج فارس و دریای عمان واداشت، چنان که در دوران حکومت آستیاگس، سواحل کرمان بزرگ، جزایر خلیج فارس و ناحیه پاریکانیان و حبشیان آسیایی تا مکران و بلوچستان کنونی که در آن زمان مردمانی سیه چرده و دراویدی زبان در آن می زیستند و عمدتاً شامل سواحل و کناره های دریای عمان می گردد، در اختیار دولت ماد قرار داشت. (20)
کشف آثار تمدنی در لافت جزیره قشم و ساخت آبگیر، سد و مخازن جمع آوری آب در این مناطق از دوره مادها، نشانگر تلاش عناصر ایرانی به منظور حاکمیت بر این حوزه دریایی می باشد. (21)
بر اساس متون کهن، نام دریای اریتره که در آثار یونانی خلیج فارس و دریای عمان را شامل می گشت از نام فرمانروای پارسی به نام ارثیراس اخذ شده است که بر شماری از جزایر حکم می راند. بر اساس روایات آگاثارخیدس یونانی، او حاکم بخشی از استان فارس کنونی در سواحل خلیج فارس بود و در جزیره قشم استقرار داشت. برخی متون قدیمی آرامگاه او را در جزیره ارکتا (22) یا اگوریس (23) (قشم) دانسته اند. (24)
حکومت ماد از طریق ایالت پارس باستان با سواحل جنوب و جنوب شرقی ایران دوره رودهای ناحیه سوزیانا یا خوستان و علائم قدیم در ارتباط بود و از غرب با امپراتوری آشور هم مرز بود. این موقعیت مهم جغرافیایی سرزمین ماد را در کانون تبادلات تجاری قرار می داد. جاده های کاروان رو مناسبی ماد سفلی را با مراکز اقتصادی در کرمانشاه، بابل، مناطق شرقی، ری قدیم، عیلام و حدود پارتاکنا و اصفهان مرتبط می ساخت.
دره های بخش علیای رودکرخه محل تلاقی و عبور راه های بازرگانی به سوی مشرق و اکباتان بود. راه هایی که تمدن های آسیای مقدم و قفقاز را با آسیای میانه مربوط می ساخت از سرزمین ماد می گذشت. طلا و سنگ لاجورد که از بدخشان وارد می گردید، از طریق بازرگانان مادی و مبادی خلیج فارس و دریای عمان به مناطق دوردستی چون مصر و آفریقا صادر می شد. (25)
3. هخامنشی
مرزهای ایران در ضلع جنوب و جنوب شرقی، خلیج فارس و دریای عمان با ظهور سلسله هخامنشی تثبیت یافت. کوروش، بنیانگذار امپراتوری هخامنشی، حدود طبیعی جنوب سرزمین گسترده تحت اداره خود را که 3000 مایل از شرق به غرب و 500 تا 1500 مایل از شمال به جنوب وسعت داشت و بیش از 50 میلیون نفوس از ملت های گوناگون در مرزهای آن زندگی می کردند، در امتداد کرانه های خلیج فارس و دریای عمان قرار داد. (26) وی مناطق شرقی و جنوبی شبه جزیره عربستان را تصرف نمود و در منشور آزادی بابل (استوانه کوروش) ضمن توصیف قلمرو گسترده خود از دریاهای بالا و پایین یاد می کند که منظور سرحدات آبی از حدود مدیترانه تا خلیج فارس می باشد. (27) ایران پس از تصرف فنیقیه، که هخامنشیان را در زمینه نیروی دریایی یاری نمود، و فتح آسیای صغیر، سرحدات شرقی و کرانه های دریای عمان و اقیانوس هند را تسخیر و این منطقه را که به علت شرایط کویری و آب و هوای نامناسب به دشواری قابل کنترل بود، تثبیت نمود. (28) هرودوت و گزنفون دریای عمان را دریای اریتره یا دریای اریتره روم نامیده اند. هرودوت از مردمان مکه که به ساکنان میان کرمان و سرزمین های عرب اطلاق می شدند و عمدتاً در دو سوی خلیج فارس و جزایر دریای نیمروز (سواحل مکران بلوچستان) قرار داشتند، یاد کرده است. (29) گزنفون نیز در کتاب تربیت کورش (کتاب8، فصل8) از حبشی های ساکن در سواحل دریای عمان در عهد کورش سخن گفته است. (30) بدین ترتیب، تصرف سرزمین های میان دریای مدیترانه تا دریای عمان و خلیج فارس، دریای فوقانی و تحتانی باستان به صورت یکپارچه درآمده تحت استیلای ایران هخامنشی قرر گرفت.(31)گزنفون با اشاره به این موضوع می نویسد:
کورش تمام مللی را که از شام تا دریای اریتره سکنی دارند در تحت انقیاد خود در آورد و از آنجا به طرف مصر قشون کشیده آن مملکت را نیز مطیع نمود به طریقی که حدود مملکت کورش از آن وقت عبارت شد از دریای مدیترانه در مشرق و پل اوکسن در شمال و جزیره قبرس و مصر در مغرب و اتیوپی در جنوب، یعنی نواحی که از اطراف و جوانب آن به واسطه شدت حرارت یا برودت و کثرت سیلاب ها یا خشکی بسیار تقریباً خالی از سکنه می باشد. (32)
در دوره کبوجیه، (33) حاکمیت ایران بر مرزهای دریایی جنوب تداوم یافت. امپراتوری هخامنشی به وسیع ترین واحد تمرکز سیاسی و اداری که تا آن هنگام جهان بر خود دیده بود، تبدیل گشت. کبوجیه با تلاش و سرمایه گذاری فراوان با استفاده از تجارب اقوام فنیقی نیروی دریایی قدرتمندی تشکیل داد و بر بخش های عمده ای از دریاهای مهم جهان تسلط یافت. (34)
هدف اصلی و درازمدت از تلاش ایران در تأسیس نیروی دریایی قدرتمند، افزایش نقش آفرینی در مناطق فراساحلی و تزریق عناصر بومی ایرانی در بدنه آن به جای ملوانان خارجی (عرب، فنیقی، یونانی) و افزایش میزان تأثیرگذاری دولت مرکزی بر آن بود. (35) پیروزی در نبرد پلوزیوم، در کرانه دریای مدیترانه. پس مصر در سال 526 ق.م، با استفاده از ناوگان دریایی و فنون رزمی نمونه ای از پیامدهای این سیاست بود. (36)
با ظهور داریوش، تسلط و نقش آفرینی ایران هخامنشی در کرانه های شمالی و جنوبی خلیج فارس و دریای عمان به اوج خود رسید. داریوش در ستون اول بند6 کتیبه بیستون در توصیف ممالکت امپراتوری گسترده خود از سرزمین های دریای پارس، خوزستان، بابل، زرنگ، گنداره، رخج و مکیا یاد می کند (37) و در کتیبه تخت جمشید(در دیوار پیش بند صفه از طرف چپ بند2)عربستان، ملت های آن سوی دریاها و ممالکی که در مشرق و هندوستان هستند را خراجگذار خود می داند. (38) هرودوت ساگارتی ها، سرنگی ها، ثامانیان، اوتیان، می کیان و مردم جزایر دریای عمان را ساتراپی (استان) چهاردهم ایران هخامنشی در زمان داریوش می داند که شاه، تبعیدشدگان را به جزایر مزبور می فرستاد. (39) این ناحیه از جنوب شرقی تا سواحل شمال شرقی خلیج فارس امتداد داشته است. (40)
حاکمیت ایران بر سرزمین های جنوب تنگه هرمز، بحرین و شبه جزیره عربستان، جلوه ی دیگری از تلاش دولت هخامنشی برای توسعه نقش آفرینی سیاسی، نظامی و اقتصادی در منطقه خلیج فارس و دریای عمان بود. واژه عرب و قلمرو اَرَبیا [=عربیه] به طور مکرر در آثار نویسندگان قرن 6 دیده می شود که حکومت هخامنشی برای اشاره به بدویان و سرزمین های بین رودخانه فرات تا مصر از آن استفاده می کرد. نقوش آنان در حجاری های تخت جمشید به هنگام ارائه هدایا، خراج گذاری و وابستگی این نواحی را به ایران نشان می دهد. به منظور تسهیل امور نظارتی پایگاه های متعددی در جزایر خلیج فارس ساخته شد که نمونه هایی از این آثار چون مخازن آب در جزیره قشم کشف شده است، برخی از استحکامات نظامی ایران نیز در مجمع الجزایر بحرین قرار داشت. (41) داریوش در سال 536 ق.م با استفاده از نیروی دریایی خود در جزیره قشم و با هدف تسلط بر بخش های جنوبی تنگه هرمز سرزمین استراتژیک عمان را تسخیر کرد. پیامد تسلط هخامنشیان بر عمان بهره مندی از توانایی ساکنان این مناطق در امر دریانوردی و کشتی سازی و اسکان گسترده عناصر ایرانی بوده است.
در دوره خشایارشا توانمندی دریای همگام با استمرار اکتشافات بحری به اوج خود رسید. در لشکرکشی بزرگ هخامنشیان به یونان در سال 481 ق.م که نقش نیروی دریایی ایران در آن مشهود و برجسته بود، سپاهیانی از بنادر خلیج فارس و جزایر دوردست مکران و دریای عمان حضور داشتند.
خشایارشا در کتیبه خود به این سرزمین های ساحلی اشاره نموده است:
خشایارشا گوید: به خواست اهورمزدا این است کشورهایی جدا از پارس که من شاه آنها بودم. من بر آنها حکمرانی کردم، رخج (بلوچستان) زرنگ (سیستان) و آنهایی که آن سوی دریا ساکن اند مک (مکران) عمان، عربستان. (42)
پس از عصر خشایارشا، با ضعف دولت هخامنشی توانمندی دریایی ایران نیز کاهش یافت، با این وجود ارتباطات تنگاتنگ با سرحدات آبی جنوب بحرین تداوم یافت. جزیره بحرین که در زمان کورش تحت اداره مستقیم هخامنشیان قرار گرفت، یکی از پایگاه های عمده بازرگانی ایران گردید. بنادر بحرین (دیلمون) در جنوب خلیج فارس، بخشی مهم از مراکز اقتصادی دریای هخامنشیان بودند. پیامد تسلط هخامنشیان بر بحرین و مناطق جنوبی خلیج فارس، بهره مندی از توانایی ساکنان این مناطق در امر دریانوردی و کشتی سازی و اسکان گسترده عناصر ایرانی بود. همراه با توسعه قدرت ناوگان نظامی و تجاری و گسترش راه های مواصلاتی، بنادر متعددی در کرانه های خلیج فارس و دریای عمان نوسازی گردید و بنیان گذارده شد. تکاپوهای هخامنشیان در خلیج فارس و دریای عمان علاوه بر آشکارسازی توانایی بحری و اهمیت استراتژیک آن در سیاست های نظامی و بازرگانی ایران، نشان می دهد ایرانیان درصدد تحمیل الگوهای فرهنگی و اقتصادی بر مناطق و ملت های تابعه خود نبوده اند، زیرا بخش عمده ای از حاکمان بومی در رأس مناصب اداری و اقتصادی نواحی خود به فعالیت می پرداختند. امری که دورانی از ثبات، آرامش و توسعه اقتصادی را برای منطقه به ارمغان آورده.
4. سلوکیان
با سقوط هخامنشیان بین النهرین، کرانه های خلیج فارس و دریای عمان به تسخیر سپاهیان مقدونی درآمد. نئار خوس دریانورد مقدونی مأموریت یافت با گذر از رود سند به اکتشاف اقیانوس هند، دریای عمان و خلیج فارس بپردازد. مناطق بحرین و عمان از جمله سرزمین های جنوبی تنگه هرمز بودند که در این تجسس، مورد بازدید قرار گرفتند. (43) پس از اتمام این مأموریت، هیأتی دیگر از دریانوردان سلوکی، جزایر و بنادر عربستان شرقی را مساحی نمودند. (44) اسکندر در اواخرعمر، کشتی های اکتشافی خود را به خلیج فارس گسیل کرد و محدوده مجمع الجزایر بحرین یا سرزمین مروارید و امکانات آن مجدداً بررسی شد. (45)در تقسیمات اداری حکومت سلوکیان عهد سلوکوس اول، حدود بین النهرین، بابل، اقیانوس هند، بحرین و خلیج فارس جزو ایالات سوم محسوب می گشتند. (46)
آنتیوخوس سوم در 206ق.م مجمع الجزایر بحرین را فتح و اهالی این مناطق را خراج گذار ایران نمود. (47)
پس از شکست آنتیوخوس سوم از رومیان در سال 189ق.م، بحرین و کرانه های خلیج فارس و دریای عمان در حاکمیت سلوکیان ایران باقی ماند.
آنتیوخوس چهارم مشهور به اپی فانس (164-175ق.م) نیز در محدوده جزایر بحرین به عملیات نظامی و اکتشافی پرداخته است. (48)
مجموعه ای از ماندگاه های شهری و نظامی که از سیر دریا تا بحرین و جنوب تنگه هرمز امتداد داشت، قلمرو سلوکیان را با هم پیوسته نگاه می داشت. (49) اکتشافات باستان شناسی مجموعه ای از استقرارگاه ها و مراکز تمدنی سلوکیان، ایران در در قلعه البحرین در شمال بحرین را مکشوف نموده است. (50)
سلوکیان در جزیره بحرین مسابقات ورزشی برگزار می کردند. (51) آنان بیش از 60 شهر را در نواحی مختلف قلمرو وسیع خود از جمله بحرین بنا نهادند. (52) بررسی نقشه شهرهای جدید سلوکیان ایران در بحرین و کرانه های شمالی و جنوبی خلیج فارس نشان می دهد هدف اصلی آنان، حفظ و حاکمیت در خطوط مواصلاتی، بازرگانی و دریایی بوده است. (53) آنان با بکارگیری تجارب یونانی ها و فنیقی ها در زمینه کشتی سازی، ناوگان گسترده ای را در محدوده بحرین و آب های خلیج فارس و دریای عمان به کار گرفتند. این امر ضمن تأمین ارتباط بازرگانی با هند در شرق و دریای سرخ در غرب، فرایند مبادلات تجاری میان اروپا با مشرق زمین را تسهیل می نمود. (54)
مروارید بحرین از مهم ترین کالاهایی بود که در بازرگانی دریایی و زمینی ایران عصر سلوکی دادو ستد می گردید. (55)
5. اشکانیان
با تحکیم تدریجی پایه های حکومت اشکانیان و تمرکز سیاسی، اقتصادی و نظامی، توجه دولت های ایران به مناطق استراتژیک بحرین، خلیج فارس و دریای عمان استمرار یافت. پارتیان به منظور توسعه نفوذ خود در این حوزه حیاتی بر تکاپوهای خود افزودند. این تحرکات از زمان حکوت مهرداد اول، اشک ششم (74-136ق.م) سرعت گرفت. در عهد وی تمامی سواحل خلیج فارس و دریای عمان به ویژه مجمع الجزایر بحرین تحت حاکمیت مستقیم اشکانیان قرار گرفتند. در حدود سال 142 ق.م، بحرین به تصرف اشکانیان درآمد و در آن پایگاه های نظامی و تجاری تأسیس گردید. (56)کشف آثاری از سکونت گاه های پارتیان در بحرین گواه حاکمیت عناصر ایرانی بر این مجمع الجزایر می باشد. (57)
در این دوران که تجاوز سیاه پوستان یا حبیشی های بدوی به سواحل خلیج فارس تشدید شده بود، دولت پارتی ناگزیر به لشکر کشی به برخی مناطق جنوبی تنگه هرمز از جمله بحرین و عمان و سرکوب مهاجمان گشت. (58)
دامنه حاکمیت اشکانیان علاوه بر بحرین تا حدود عربستان، یمامه و مغرب آن ناحیه تا حوزه وسطی و پایین وادی وانیسه گسترش یافت. (59)
در دوره اشکانی در نتیجه گسترش تحرکات تجاریو برپایی پایگاه های نظای، مهاجرت عناصر ایرانی از نیمه شمالی خلیج فارس به بخش های جنوبی و استقرار دائمی در بحرین افزایش یافت. (60)
همچنین از اواخر این دوران، مهاجرت اقوام بدوی و عرب نژادان، از بحرین به بخش های شمالی خلیج فارس به ویژه خوزستان و فارس تشدید گشت. (61)
ایرانیان عصر پارتی با ساخت کشتی های بزرگ که در کارگاه های متعدد در سواحل شمالی و جنوبی خلیج فارس، از جمله بحرین تولید می گردید، بر تمامی فعل و انفعالات بازرگانی دریایی این حوزه استیلا داشتند. (62)
بندر خاراکس مرکز مبادله مروارید سیاه گرانقیمت بحرین بود. (63) مسیر بازرگانی موسوم به راه عربستان جنوبی، عمدتاً بر بنادر بحرین و عمان تکیه داشت. بازرگانان از اقصی نقاط جهان، مال التجاره خود را به این بنادر منتقل کرده و سپس تجار عرب آن را به موازات سواحل جنوبی به یمن و سپس به موازات دریای سرخ به عربستان سنگی یا پترا حمل و از آنجا به بندر ایله در خلیج عقبه یا بند غزه در مدیترانه ارسال می کردند. (64)
6. ساسانیان
اردشیر بابکان (241-224م)، بنیانگذار امپراتوری ساسانی، پس از شکست اردوان پنجم اشکانی (28 آوریل 224م)، در یک سلسله نبردهای زنجیره ای، به انقیاد حکومتهای محلی در اطراف خلیج فارس و دریای عمان و اعاده حاکمیت ایران بر بحرین پرداخت. ایجاد امنیت پایدار در مناطق جنوبی، تسهیل ارتباط آن با بخش های داخلی و ایران مرکزی و تحکیم زیرساخت های اقتصادی و امنیتی در این محدوده و تسلط بر جناح شمالی و کرانه های جنوبی خلیج فارس و بحرین از مهمترین علل تأثیرگذر بر چنین سیاستی بوده است.بحرین در تشکیلات اداری دوره ساسانی به چند ولایت یا حاکم نشین به نام های هکر یا هجر، پتن اردشیر یا بین اردشیر، خط، مشماهیگ و اوال یا حدود سرزمین اصلی بحرین امروزی تقسی می گردید که هر یک از این مناطق مستقیماً با تشکیلات اداری جنوب غربی امپراتوری ساسانی در ارتباط بود. (65)
اردشیر بابکان از شهر گور در فارس به بحرین لشکر کشی نمود و ستروق (سنتروگ، ساتران)، حاکم آن را مقهور ساخت و پس از تسخیر قلاع و خزاین، شاهپور اول فرزند خود را در آنجا گمارد. (66)
اردشیر اول پس از تصرف کامل بحرین، شهر پتن اردشیر را در آن بنا نهاد که نیزه های مشهور به خطی آن به اقصی نقاط جهان صادر می گردید. (67)
زیر ساخت های سیاسی، اقتصادی، نظامی و اداری که به وسیله اردشیر اول در بحرین و سایر مناطق خلیج فارس بنیاد گذارده شد، با وجود برخی تغییرات، در تمام حیات سلسله ساسانی محفوظ، تقویت و پیگیری شد.
در زمان حکومت شاهپور اول ساسانی (272-241م)، تسلط ایران بر مجمع الجزایر بحرین و منطقه عمانات کامل و تثبیت شده و این محدده به یک شهرستان کاملاً ایرانی تبدیل گشت. (68)او در سنگ نوشته نقش رستم بر تسلط ایران بر جزایر و بنادر جنوبی خلیج فارس تأکید دارد. (69)
در دوران فترت و ضعف پادشاهان ساسانی که از مرگ شاهپور اول (272م) تا جلوس شاهپور دوم (310م) ادامه یافت، تجاوز اقوام مهاجم عرب از کرانه های جنوبی به سرزمین شمالی خلیج فارس آغاز و تشدید گشت. از عمده ترین این قبایل، ازد، بنی تمیم، بکر بن وائل، حنظله و بنی تغلب بودند. (70) به نوشته دینوری در اخبار الطوال این قبایل عمدتاً در میان سرزمین های بحرین تا کاظمه از شهرهای ساحلی که در سر راه بحرین بود، زندگی کرده و به سوی نواحی ایرانی ابرشهر و اردشیر حره هجوم می آوردند. (71)
شاهپور دوم پس از تثبیت پایه های حکومت خود به سرکوب و تعقیب این گونه مهاجمان پرداخت و ضمن تصرف بحرین، به سوی منطقه یمامه پیشروی کرد. به نوشته ابن اثیر، قبایل مهاجم عبدالقیس، بنی تمیم، بکربن وائل و بنی تغلب در محدوده بحرین تا یمامه سرکوب شده و سپاهیان ایران در شبه جزیره عربستان و حتی حجاز به اعاده امنیت پرداختند. (72)
این اقدامات موجب گردید مهاجرت اعراب از عربستان به بحرین وسایر کرانه های جنوبی خلیج فارس که تحت نظر مستقیم ایران انجام می گرفت، محدود گردد. (73)
در زمان خسرو انوشیروان(579-531م)، حاکمیت ساسانیان بر بحرین به صورت کاملاً سازمان یافته و مدون درآمده و نقش آفرینی ایران در حوزه خلیج فارس و دریای عمان به اوج خود رسید.
سپاهیان ایران از طریق پایگاه های خود در عمان و بحرین بر دریای سرخ و سرزمین یمن استیلا یافتند. (74)
حاکمیت ایران بر بحرین و سرزمین های ماورای آن در زمان خسروپرویز (628-590م) نیز تدوام یافت.
در اواخر حکومت ساسانیان و انحطاط این سلسله، که عمدتاً از دوران زمامداری شیرویه یا قباد دوم (629-628م) و یازده پادشاه کوتاه مدت ما بین سال های 629 تا 632م و یزدگرد سوم (653-632م) تشدید گشت، جریان تاریخی حاکمیت بلامنازع ایران بر بحرین دچار آسیب و نوسان گردید. با این حال مقارن با هجوم مسلمانان، مرزبانان ایرانی بر بحرین فرمان می راندند و تا سال 651م و فروپاشی ساسانیان، عناصر ایرانی، یگانه قدرت سیاسی و نظامی برجسته در خلیج فارس بودند که به عنوان یک نیروی پرتوان و بالنده، ثبات بخش منطقه پهناوری از بین النهرین تا آمودریا و از قفقاز تا بحرین و فراسوی آن بودند. (75)
ایجاد بوم گاه های دائمی ایرانیان، موجب گردیده است شکل گیری ساختار شهری بحرین و به ویژه ناحیه خط آن به ساسانیان نسبت داده شود. (76)
شهر دیرین جزیره ای از مجمع الجزایر بحرین یکی از 10 واحد عمده دوره ساسانی در تجارت خلیج فارس و دریای عمان به شمار می رفت. (77)
ساسانیان در منطقه بحرین، نظام اداری نیرومندی را تشکیل دادند که تحت نظارت عناصر ایرانی یا اعراب وابسته به ویژه امیران حیره یا آل لخمیان یا آل منذر که مرکز حکومتشان در جنوب عراق در فاصله 50 کیلومتری جنوب مدائی قرار داشت ایفای نقش می نمودند.
امیران حیره به عنوان کارگزاران ایران بر طیف وسیعی از عشیره های عرب تا حدود بحرین نظارت داشتند. در این هنگام سرزمین بحرین از حدود خلیج کاظمیه کویت آغاز و تا عمانات یا مزون باستان امتداد می یافت. (78)
بحرین در این زمان جزء استان جنوبی یا نیمروز ساسانی بود که شامل تمام سرزمین های واقع در جنوب خلیج فارس و مناطق واقع در شرق صحرای ربع الخالی تا عمان و از نجد تا سواحل جنوبی آن بود. (79)
خسرو انوشیروان، منذر سوم ابن ماءالسماء از امیران حیره را در سال 531 رسماً به حکومت بحرین گمارد. (80)
مجموعه ای از اکتشافات باستان شناسی در منطقه کورش در شمال رأس الخیمه فعلی به وسیله دانشمندان غربی، به ویژه در یک کنت و جان سیمپسمون، نشان می دهد ساسانیان با ایجاد یک حلقه زنجیره ای از سرزمین های واسطه ای با بحرین در تماس دائمی بوده اند. (81)
سلطه ی مطلق بر تجارت خلیج فارس در زمان امرای حیره، با ایران ساسانی بود. دریانوردان ایران و حیره با گذر از بحرین به اقیانوس هند و دریای سرخ وارد می گشتند. بحرین یکی از مراکز بارگیری و باراندازی بوده و ایرانیان از آن طریق تا حدود آفریقای شمالی و شرقی، هندوستان، سیلان، مالابار و جنوب شرقی آسیا و چین پیش می رفتند. (82)
کشفیات باستان شناسی در بحرین، گسترش و تفوق تجارت دریایی ایران در این ادوار را به صورت کاملاً روشنی اثبات نموده و حاکی از پیوندهای تنگاتنگ ایران و سرزمین بحرین می باشد. (83)
مقارن با گسترش فتوحات مسلمین و حتی پس از تسخیر حیره در ربیع الاول سال 12 هجری، همچنان زمامداران ایران در بحرین حکومت می نمودند؛ چنان که فیروز بن حبش، مرزبان ایران در بحرین، با تقویت پایگاه های خود در مناطق عمده این سرزمین به ویژه شاهپور دارین وزار در برابر امواج حملات مسلمانان مقاومت نمود که البته در برابر سپاه اسلام تاب نیاورد. (84) پس از فتح بحرین، به فرمان عمربن خطاب پایگاه های دائمی برای رزمندگان عرب در قلعه جواثای آن ساخته شد. (85)
با پیروزی مسلمانان در بحرین، گروهی از ایرانیان مجبور به ترک محل سکونت خود شده و به نواحی شمالی خلیج فارس مهاجرت نمودند. (86) بخشی نیز زندگی خود را در این سرزمین ادامه دادند؛ و نمادهایی از اصل و مشخصات ایرانی خود را تا به امروز حفظ نموده اند که از این میان می توان به تیره نژادی کمادره از کنفدراسیون قبیله ای شیوح در رأس المسندام و بحارنه اشاره کرد. (87)
در مقابل، مناطق وسیعی از سرزمین های کرانه ای ایران از خوزستان تا سواحل سیستان و بلوچستان، هدف مهاجران عرب از مناطق جنوب خلیج فارس به ویژه بحرین قرار گرفت. قبایل بنی تمیم، ربیعه، عبدالقیس، مضر، طی، ازدی و بکربن بن وائل از این نمونه بودند. (88)
مقارن با ورود اسلام به حوزه ی خلیج فارس و دریای عمان، اکثریت مردم بحرین به مانند سایر ایرانیان، زرتشتی، و اقلیتی نیز یهودی و مسیحی بودند. (89)
بحرین در طول چهارصد و اندی سال حکمرانی ساسانیان جزئی از خاک ایران بود. یکی از قدیمی ترین اسناد مالکیت ایران بر بحرین، به محمدبن جریر طبری باز می گردد. وی می نویسد: در زمان اشکانیان عرب ها همه در حجاز بودند و بادیه، مکه و یمن سکونت گاه آنان. آن گروهی که در حجاز و بادیه بودند به قحطی و گرسنگی دچار شدند. پس از حجاز به بحرین کوچ کردند که در اختیار ایران بود. ابوالفرج اصفهانی مؤلف کتاب اغانی نیز با تأکید بر وجود گسترده ایرانیان در بحرین، در جلد یازدهم این کتاب آورده است: برخی از خاندان های عرب به ناحیه هجر در بحرین کوچ کردند ولی مردمان آنجا مانع از ورود آنان شدند و جنگ درگرفت و ساکنین آنجا شکست خوردند و اعراب در آنجا سکونت گزیدند.
در زمان پادشاهی خسرو پرویز ساسانی در سال های 590 تا 627 میلادی، پیامبر اسلام، شاه بحرین به نام منذربن ساوی را که زیر کنترل شاهنشاه ایران بود، به اسلام دعوت نمود و او اسلام آورد. در آن وقت در هجر پایتخت بحرین مرزبانی به نام اسبی بخت کنترل نظامی بحرین را برعهده داشت. وی از سوی شاهنشاه ایران برگزیده شده بود. برخی از بحرینی ها اسلام نیاوردند و مجبور به دادن خراج به مأموران پیامبر شدند. ساکنین بحرین سر به شورش نهادند و پس از مدتی همگی از اسلام برگشتند و زرتشتی گشتند. در کتاب الخراج آورده شده است: پیامبر اسلام از مجوسان (زرتشتیان) هجر در بحرین جزیه می گرفت و قرار شد هر کسی به دین اسلام روی آورد، در امان باشد. براین اساس به وضوح می توان اذعان نمود، سرزمین بحرین در تقسیمات جغرافیای سیاسی و تشکیلات اداری ایران، از عصر شاهنشاهی هخامنشی تا اوایل دوره صفوی (اواسط سلطنت شاه طهماسب اول) شامل هر دو بخش بحرین کرانه ای (ساحلی) و مجمع الجزایر بحرین می شد و این دو بخش در مجموع یک واحد سیاسی و اداری را تشکیل می داد و مانند تمامی سواحل جنوبی و جزایر خلیج فارس تابع ایالت فارس بود. این فرایند، قدمت پیوندهای ناگسستنی و تنگاتنگ دو سرزمین را نشان داده و اثبات می نماید.
پی نوشت ها :
1- سعیدی، محمد، (1341) خلیج فارس در روزگار باستان، سمینار خلیج فارس، تهران، اداره کل انتشارات و رادیو، ج1، ص203.
2- عبدی، کامیار، (1370)، دیلمون، مکن و ملوخ، مجله باستان شناسی و تاریخ، ش 2، ص31. مغول، محمد رفیق، (1369)،پیوندهای فرهنگی سند و پنجاب با ایران در دوران پیش از تاریخ، منصور سیدسجادی، باستان شناسی و تاریخ، ش1، ص26. مجیدزاده، یوسف، (1376)، تاریخ و تمدن ایلام، ج1، تهران، نشر دانشگاهی، ص 13.
3- هاولی، دونالد، (1377)، دریای پارس و سرزمین های سواحل متصالح، حسن زنگنه، مرکز بوشهر شناسی و نشر همسایه، ص 29.
4- مجیدزاده، یوسف، (1376)، پیشین، ج2، صص247و271.
5- عبدی، کامیار، (1370) همان منبع، ص 29.
Rice, Michael, (1998), The Power of the Bull, Reutledge.London, p35.
6- چایلد، گوردون، (1368)، درآمدی کوتاه بر باستان شناسی، هایده معیری، تهران، مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ص133.
7- هاولی، دونالد، (1377)، همان منبع، صص33و44.
8- جناب، محمد علی، (1349)، خلیج فارس و آشنایی با امارات آن، تهران، ناشر مؤلف، ص 74، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، صص2-931.
9- هاولی، دونالد، 1377، همان منبع، صص33.
10- رو، ژرژ، (1381)، سرگذشت عراق باستان، عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، پیکان، صص17-315. تاردو مادان، (1381)، امپراتور آشور، مهدی حقیقت خواه، تهران، ققنوس، ص 163.
11- شاملو، غلامعلی، (1350)، تمدن دره ی صوغان، کاوش های تپه یحیی، باستان شناسی و هنر ایران، ش6، صص7-124.
12- آمیه، پیر، (1372)، تاریخ عیلام، شیرین بیانی، تهران، دانشگاه تهران، ص 2.
13- سید سجادی، منصور، (1367)، نگاهی به آثار باستانی بلوچستان از آغاز تا اسلام، باستان شناسی و تاریخ، ش 1، صص143 و 150. صص43و44و50.
14- مجیدزاده، یوسف، (1368)، آغاز شهرنشینی در ایران، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، صص43و150.
15- عباس نژاد، رحمت، (1378)، درآمدی بر هنر و صنعت فلزکاری شهر سوخته، مجله علوم انسانی، پاییز و زمستان، صص70-169.
16- ملک شهمیرزادی، صادق، (1378)، ایران در پیش از تاریخ، تهران، سازمان میراث فرهنگی، صص1-120.
17- هارت، فردریک، (1382)، سی و دوهزار سال تاریخ هنر، موسی اکرمی و دیگران، تهران، پیکان، ص 101. کالدول، ژوزف، (1344)، تل ابلیس، صادق ملک شهمیرزادی، تهران، سازمان زمین شناسی کشور، صص12-5.
18- فرای، ریچارد، (1368)، میراث باستانی ایران، مسعود رجب نیا، تهران، علمی و فرهنگی، ص 82.
19- دیاکونوف، میخائیل، (1382) تاریخ ماد، کریم کشاورز، تهران، علمی و فرهنگی، ص 82.
20- همان منبع، ص 320.
21- راد، بابک، (1355)، آثار کشف شده دوران تاریخی ایران در جزیره قشم، تاریخ و فرهنگ ایران، ش 4، ص 65.
22- Oracta
23- Ogris
24- عبدی، کامیار، همان منبع، ص 203.
25- دیاکونف، همان منبع، صص505، 89، 83.
26- پیرنیا، حسن (1370)، تاریخ ایران باستان، ج1، تهران، دنیای کتاب، ص 484.
Alwels, Frank, (1975), New Demensions of World History, New York, American Book Company.p.14.
27- پیرنیا، ج1، همان منبع، صص387-386. فره وشی، بهرام، (1384)،ایرانویچ، تهران، دانشگاه تهران، ص 84. استروناخ، دیوید، (1350)،کورش بزرگ، باستان شناسی و هنر ایران، ش 7، 8، ص15.
28- گیرشمن، رومن، (1368)، ایران از آغاز تا اسلام، محمد معین، تهران، علمی و فرهنگی، ص 140. هوار، کلمان،(1375)، ایران و تمدن ایرانی، حسن انوشه، تهران، امیرکبیر، ص 46.
29- کخ، هایدماری، (1378)،پژوهش های هخامنشی، امیرحسین شالچی، تهران، آتیه، صص18 و 24.
30- گزنفون، (1379)، سیرت کوروش کبیر، غلامعلی وحید مازندرانی، صص25و26، تهران، افسون، صص 16و25.
31- ایسرائیل، ژرار، (1380)، کورش بزرگ بنیادگذار امپراتوری هخامنشی، مرتضی ثاقب فر، تهران، ققنوس، ص15.
32- گزنفون، همان منبع، ص 281.
33- حسن پیرنیا و رمان گیرشمن نام این پادشاه هخامنشی را کبوجیه گفته اند؛ وی به کمبوجیه شهرت دارد.
34- کورت، املی، (1378)، هخامنشیان، مرتضی ثاقب فر، تهران، ققنوس، ص 47.
35- بریان، پی یر، (1377)، تاریخ امپراتوری هخامنشیان، مهدی سمسار، ج1، تهران، زریاب، ص 200.
36- ستوده، حسینقلی، (1352)، تقسیمات کشوری در زمان داریوس کبیر، مجموعه سخنرانیهای دومین کنگره تحقیقات ایرانی، به کوشش حمید زرین کوب، ج2، دانشگاه مشهد، ص 5.
37- پیرنیا، همان منبع، ج2، ص1571. کامرون، جرج، (1328)، حجاری های بیستون، امین عالی فرد، جهان نو، س 4، ش1، اردیبهشت، صص6-5.
38- پیرنیا، همان منبع، ج2، ص1597. مرادی غیاث آبادی، رضا (1377)، نبشته های پارسی باستان خط میخی، تهران، بی نا، ص 34.
39- چمنکار، محمدجعفر، (1382)، روابط ایران و عمان در دوره پهلوی، فصلنامه مطالعات تاریخ معاصر، س4، ش16، پاییز، ص 60. هرودت، (1357)، تواریخ، غ وحید مازندرانی، تهران، فرهنگستان ادب و هنر ایران، ص 224.
40- توین بی، آرنولد، (1378)، جغرافیای اداری هخامنشیان، همایون صنتعی زاده، تهران، بنیاد موقوفات افشار، ص 109.
41- مصطفوی، محمد تقی، (1343)، اقلیم پارس، تهران، انجمن آثار ملی، ص 524.
42- ویسموفر، یوزف، (1377)، ایران باستان، مرتضی ثابت فر، تهران، ققنوس، ص 82.
43- ویکلن، اولریش، برزا، یوجین، (1376)، اسکندرمقدونی، حسن افشار، تهران، نشر مرکز، ص 258.
44- گوتشمید، الفرد، (بی تا)، تاریخ ایران و ممالک همجواری آن از زمان اسکندر مقدونی، تا انقراض اشکانیان، کیکاوس جهانداری، تهران، مؤسسه مطبوعاتی، علفی، ص 123.
45- رائین، اسماعیل، (1356)، دریانوردی ایرانیان، ج1، تهران، جاویدان، ص 113.
46- پیرنیا، ج2، همان منبع، ص2102.
47- مشکور، محمدجواد، رجب نیا، مسعود (1367)، تاریخ سیاسی و اجتماعی اشکانیان، تهران، دنیای کتاب، ص 122.
48- گوتشمید، همان منبع، ص62.
49- بویل، جی آ، (1373)، تاریخ ایرانیان از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانیان، حسن انوشه، ج3، قسمت1، تهران، امیرکبیر، ص 107.
50- عبدی، همان منبع، ص31.
51- بویل، همان منبع، ص 114.
52- پیرنیا، محمدکریم، افسر، کرامت الله، (1350)، راه و رباط، تهران، سازمان ملی حفاظت آثار باستانی ایران، ص 78، گیرشمن، همان منبع، ص 262.
53- فرای، ریچارد، (1368) میراث باستانی ایران، مسعود رجب نیا، تهران، علمی و فرهنگی، ص 236.
54- آذری، علاءالدین، (1350)، روابط ایران و هند در عصر باستان، بررسی های تاریخی، ش4، س6، مهر و آبان، ص 127.
55- همان منبع، ص 17.
56- Read,Julian, (1996), The Indian ocean in Antiquity, kegen paul International, London,pp279-80.
57- راد، همان منبع، ص58. اقبال، عباس، (1328)، مطالعاتی در باب بحرین و سواحل خلیج فارس، تهران، مجلس، ص 16.
58- چمنکار، همان منبع، ص 74.
59- تقی زاده، حسن، (1349)، از پرویز تا چنگیز، تهران، فروغی، ص 24.
60- مجتهد زاده، حسن، (1376)، نگاهی به جغرافیای تاریخی خلیج فارس، ایرانیان در خلیج فارس، سپهر، ش29، ص29.
61- گوتشمید، همان منبع، ص243.
62- مجتهد زاده، همان منبع، ص 74.
63- مشکور، محمدجواد، (1347)، تاریخ اجتماعی ایران، تهران، دانشسرای عالی، ج2، صص3-472.
64- فیاض، اکبر، (1369)، تاریخ اسلام، تهران، دانشگاه تهران، ص11.
65- کریستین سن، آتور، (1374)وضع ملت و دولت و دربار در دوره شاهنشاهی ساسانیان، مجتبی مینوی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ص 61. مشکور، محمد جواد (1371)، جغرافیای تاریخی ایران باستان، تهران، دنیای کتاب، ص 231.
66- طبری، محمد حسین، (1352)، تاریخ الرسل و الملوک، ابوالقاسم پاینده، ج2، تهران، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ص462. نولدکه، تئودور، (1358)، تاریخ ایران و عرب ها در زمان ساسانیان، عباس زریاب خویی، تهران، انجمن آثار ملی، ص 48.
67- اقبال، همان منبع، ص 17.
68- وسیموفر، همان منبع، ص229.
69- بویل، همان منبع، ص717.
70- کولینیکف، آبهی،(1357)، ایران در آستانه یورش تازیان، م.ر.یحیایی، تهران، آگاه، ص 268.
71- دینوری، احمدبن داود،(1371)، اخبارالطوال، محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، ص 74.
72- ابن اثیر، عزالدین علی، (1365)، اخبار ایران، محمد ابراهیم باستانی پاریزی، تهران، دنیای کتاب، صص5-64.
73- مجتهدزاده، همان منبع، ص39.
74- محیط طباطبایی، محمد، (1337)، روابط ایران و یمن، نشریه وزارت امورخارجه، ش8، دوره دوم، ص 12. ابن اثیر، همان منبع، ص95.
75- بویل، همان منبع، ص58.
76- نولدکه، همان منبع، ص48.
77- سامی، علی، (1344)، ج2، ص 323.
78- امام شوشتری، محمد علی، (1345)، ارزش تعلیمات جنگی در عصر درخشان ساسانی، بررسی های تاریخی، ش4، س1، دی، ص 75.
79- محمدی ملایری، محمد، تاریخ و فرهنگ ایران، 1379، تهران توس، ج1، همان منبع، ص 156.
80-بویل، همان منبع، ص 713.
81- Kennet, Derek, (1998), Evidence for 4th/4th centry occupotion. at Khatt, Ras Alkhaiman, inc.s phillips, D.t potts, Arabia and her Neighbours.
82- Vantini, y, (1971), The Excavations at Faras, Bologna.pp87-8.
حسن، هادی(1371)، سرگذشت کشتی رانی ایرانیان از دیرباز تا قرن شانزدهم میلادی، امیر اقتداری، تهران، به نشر، صص7-126.
83- Wilkinson, JC (1983) Sonar in the Early Islamic Period, South Asian Archaelogy, pp.807-907 Wilkinson, JC (1779), The origins of the Aflaj of oman the Journal of oman studies Vol 6, Part 1. pp177-194.
84- اقبال، همان منبع، ص19.
85- العلی، صالح احمد، (1384)، مهاجرت قبایل عربی در صدر اسلام، تهران، انتشارات حوزه و سمت، صص 43-44.
86- هاولی، همان منبع، ص64.
87- چمنکار، همان منبع، ص24.
88- اشپولر، برتولد، (1369)،تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، جواد فلاطوری، ج1، تهران، علمی و فرهنگی، ص 448.
89- بلاذری، (1352)، فتوح البلدان، هاشم سیدی، تهران، البرز، ص80.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}